کد مطلب:134119 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطابه امام فضای شام را طوفانی ساخت
امام زین العابدین (ع) كه با قلبی سوخته و داغدار سخن می گفت و فجایع دردناك كربلا را شرح می داد، شور و هیجان شدیدی در مسجد دمشق ایجاد كرد كه برای حكومت شام هول انگیز بود. سخنان امام و ناله های جانسوز وی چون «آه صاحب درد» بود آنچنان اثر عمیق و محسوسی از خود بر دلها و افكار مردم به جای گذارد كه طوفانی خشمگین از ضجه ها و اشكها ایجاد كرد.

طوفانی كه لرزه بر اندام یزید افكنده و تنفر و انزجار عمومی را دامن گیر وی ساخت، مردم بی اختیار اشك می ریختند و با صدای بلند فریاد می زدند، عكس العمل شدید خطابه ی امام و شدت شور و هیجان شامیان را از اینجا می توان استنباط كرد كه فرزند معاویه برای نجات از آن وضع بیم آور و قطع كردن گفتار زین العابدین (ع) نتوانست از قدرت عظیم خود استفاده كند- تا به امام دستور فرود آمدن از منبر دهد و یا فرمان دهد تا او را از منبر به زیر آورند- بلكه ناچار بیك نیرنگ شیطانی


دست زد و به مؤذن گفت اذان بگو، تا استفاده از مقدسات مذهبی كه یزید به آنها ایمان ندارد سخنان امام را قطع نمود و اشك و آه مردم را آرام سازد!!!.

آری پیش از آنكه زین العابدین (ع) بر منبر رود شرائط و تسلط یزید بر اوضاع آنگونه بوده كه حضرت از وی اجازه خواست تا سخن بگوید و بالاخره هم با پافشاری و اصرار مردم فرزند معاویه به آن كار تن در داد، اما اكنون كه چند لحظه بیشتر از سخن گفتن امام نمی گذرد شرائط آنچنان دگرگون گردید و مسیر همه چیز عوض شد كه یزید جرأت نكرد تا به آن خطیب آسمانی و معصوم بگوید از منبر فرود آی و ناچار برای آنكه سخنان شورانگیز آن حضرت را كه تا اعماق دلهای مردم را به آتش كشیده قطع سازد به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید!!

اما امام (ع) نه تنها نقشه او را بی اثر ساخت بلكه درصدد برآمد تا از این اذان بهترین و عالیترین بهره ها را بردارد و در تعقیب اهداف بزرگ خود از آن بخوبی استفاده نماید، از این نظر هنگامی كه ندای اذان برخاست آن حضرت سكوت نمود تا افكار مردم را به سوی مؤذن و فصول اذان جلب كند، هنگامی كه موذن اولین فصل اذان را اداء كرد و با گفتن اللَّه اكبر خدای را به بزرگی و عظمت یاد نمود امام سجاد (ع) در دنباله ی اذان به تناسب هر فصل از همان فراز منبر از عظمت و وحدانیت خداوند یاد می نمود تا وقتی كه مؤذن به فصل «اشهد ان محمداً رسول اللَّه» رسید و به رسالت پیغمبر گواهی داد.


در اینجا آن بزرگوار بر یزید بانگ زد و با فریادی كه همگان بشنوند فرمود ای زاده ی معاویه! این محمد كه او را به عظمت یاد می كنند جد تو است یا جد من؟ اگر بگوئی جد من است و من از دودمان او هستم به كذب سخن گفتی و اگر بگوئی جد تو است پس چرا فرزندان او را كشتی و خاندان او را اسیر كردی!؟ [1] .

اجتماع مردم كه یزید می خواست با اذان آنها را از هیجان باز دارد و از زین العابدین (ع) منصرف سازد با شنیدن این جمله هیجان آنها شدیدتر و سوز و التهاب آنها افزون گردید.

با این ترتیب امام چهارم (ع) بهترین و عالیترین استفاده را از آن فرصت حیاتی نمود و با معرفی خود و دودمان پاك خویش و شرح فاجعه و جنایات دردناك كربلا و كشتارهای فجیعی كه به فرمان یزید نسبت به فرزندان پیغمبر و پاك ترین مردان اسلام، به عمل آمده بود. توانست مردم شام را در جریان صحیح حوادث قرار دهد و از این راه نهضت مقدس حسین (ع) را از دستبرد و تحریف حكومت دمشق حراست كند یزید كه در یك بیابان دور دست با لبهای تشنه و جگرهای سوخته فرزندان پیامبر و یاران آزاده ی او را به قتل رسانده و می خواست آن جنایات ننگین همچنان در زیر پرده بماند و از نشر آن در امت جلوگیرد هیچگاه تصور نمی كرد كه سالار شهیدان خود در كربلا كشته شود، ولی امامی معصوم و خطیبی شجاع یعنی فرزند خویش را در حال اسارت به شام فرستد تا در مسجد جامع دمشق


بر بلای منبر رود، هم خود و دودمان پاك خویش را معرفی كرده و هم جنایات هول انگیز حكومت شام را با بیانی جانسوز و آتشین آنگونه شرح دهد كه زاده ی معاویه را رسوا ساخته و برای او هیچگونه امكان پرده پوشی و تحریف باقی نگذارد!!!.

در اینجا ممكن است پرسش شود كه خطبه ی زینب كبری با آنكه كوبنده تر و خطاباتش با یزید شدیدتر و سخت تر بود چرا آنچنان هیجانی را در مردم بوجود نیاورد كه سخنان زین العابدین (ع) ایجاد كرد؟ پاسخ این پرسش از نظر نویسنده اینست كه خطبه زینب (ع) در مجلس یزید ایراد گردید و كسانی كه در آنجا حاضر بودند یا از اشراف و بزرگان شام بودند و یا از فرماندهان بزرگ نظامی و همكاران و كارمندان عالیرتبه ی حكومت، و طبیعی است كه آنها را واقعیات و حقایق كمتر سر و كار دارند آنهم حقایقی كه بر خلاف رضای زمامدار و حكومت وقت باشد!!

آنها منافع خود را در حفظ موقعیت یزید می بینند و از این نظر همواره سعی می كنند در راه رضای او قدم بردارند و موقعیت او را هر چه بیشتر تحكم بخشند.

با این حساب شگفت انگیز نیست اگر كلمات آهنین و گرم آن بانو كه در آن یزید بن معاویه به شدت تحقیر و توبیخ شد در حاضرین اثر روشن و محسوسی بجای نگذارد و آنرا دچار هیجان و تأثر آشكار نساخت.

اما سخنان زین العابدین (ع) كه در آن جنایتهای حكومت دمشق در كربلایی پرده و صریح بیان گردیده در مسجد جامع شام و در انجمنی


ایراد گردید كه در آن تنها چاپلوسان و تملق گویان و جیره خواران یزید نبودند بلكه اكثریت آن اجتماع را طبقات حقیقی و قشر صحیح ملت تشكیل می دادند.

همانهائی كه اگر حكومتهای فاسد و ستمكار بگذارند دلها و افكارشان برای درك حقایق آماده و مهیا است، امام چهارم (ع) با این نمونه از مردم سخن گفت، از این نظر جای شگفت نیست اگر اثر این خطابه در شام تا آن حد عمیق و شورانگیز بود كه یكباره مسیر همه چیز را عوض كرد.



[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 3 صفحه ي 167 چاپ جديد.